کریپتو کارنسی خود آینده است و من از این آینده می‌ترسم

کریپتو کارنسی بیت کوین

خیلی‌ها هستند که ایمان دارند آینده‌ی بازار سرمایه در دستان کریپتو کارنسی (Crypto Currency) است. همان پولی که جدیدا در بین جوان‌ها و قشر تحصیل‌کرده طرفدار پیدا کرده و همه در حال تبدیل کردن سرمایه‌های ریالی و دلاری‌شان به آن هستند. منظور از کریپتو کارنسی یک نوع ارز است که رمزگذاری شده و نمی‌توان هیچ‌گونه خراب‌کاری در آن کرد؛ یعنی کسی نمی‌تواند کریپتو کارنسی تقلبی به شما بدهد و این یک نوع ارزش است که در بین تمام انواع ارزها سابقه ندارد.

من همیشه به رمزارزها گوشه چشمی داشته‌ام؛ ولی هیچ‌وقت وارد بازار خرید و فروش آنها نشده‌ام. همیشه با ذوق و شوق به نظام بلاکچین (Blockchain) نگاه کرده‌ام؛ ولی در کریپتو کارنسی‌ها سرمایه‌گذاری نکرده‌ام. چرا این کار را نکرده‌ام؟ واقعیت این است که خودم هم دلیل روشنی برای توجیه این موضوع ندارم. شاید سن‌ام دارد زیاد می‌شود و دیگر تغییر برایم به سادگی گذشته نیست. احتمال اینکه ناگهان به خودم بیایم و ببینم در این زمینه واقعا بی‌سواد هستم، خیلی زیاد است. احتمال آن خیلی زیاد  است که چند سال بعد، دوستان‌ام که سواد کریپتو کارنسی دارند همان‌طوری به من نگاه کنند که من به استفاده‌ی پدرم از موبایل هوشمند نگاه می‌کردم. نه اینکه بخواهم بگویم این نگاه از جنس نگاه عاقل اندر سفیه است؛ منظورم آن نوعی از نگاه است که می‌دانی طرف مقابل دیگر نمی‌تواند با فناوری جدید انس بگیرد. همان دیدی که می‌دانی طرف مقابل هر چقدر هم که زور بزند، باز هم نمی‌تواند خودش را به دیگرانی که فرسنگ‌ها جلوتر هستند برساند.

احتمال آن خیلی زیاد  است که چند سال بعد، دوستان‌ام که سواد کریپتو کارنسی دارند همان‌طوری به من نگاه کنند که من به استفاده‌ی پدرم از موبایل هوشمند نگاه می‌کردم.

اینکه دولت‌ها نمی‌توانند روی نظام مالی کریپتوکارنسی تاثیر بگذارند، یکی از جنبه‌های جذابیت این رمزارزها برای من است. اینکه تک‌تک نقل و انتقالات با استفاده از ساختار دفتر کل (Ledger) و تایید تمام اعضای حاضر در زنجیره بلاکچین انجام می‌شود، برق شوق را در چشمان‌ام نمایان می‌کند. من از کاربردهای زنجیره بلوک یا همان بلاکچین واقعا هیجان‌زده می‌شوم و نمی‌توانم از رویاپردازی درباره‌ی کاربردهای دیگر آن دست بردارم؛ اما باز هم دل‌ام نمی‌خواهد به سمت‌اش بروم.

شاید فکر می‌کنم این کارها به درد من نمی‌خورند. شاید حس می‌کنم که این کار مثل سرمایه‌گذاری کردن روی باد است. شاید هم فکر می‌کنم سرمایه‌ی به زحمت به دست آمده‌ام را یک‌شبه به باد فنا می‌دهد. اما خیلی از دوستان نزدیک‌ام بوده و هستند که روی بیت کوین، ریپل، اتریوم و انواع دیگر انواع کریپتو کارنسی سرمایه‌گذاری کرده‌اند و سودهای خوبی هم به جیب زده‌اند. خیلی از دوستان و آشنایان‌ام وارد کار استخراج این ارزها یا همان ماینینگ (Mining) شده‌اند و با استفاده از دستگاه‌های گران‌قیمت Antminer و برق‌های ارزان وطنی، سرمایه‌هایشان را چندبرابر کرده‌اند. ولی منِِ پیرمرد باز هم می‌ترسم و هنوز هم به چشم شک و تردید به آن نگاه می‌کنم.

منتظر نشسته‌ام تا ببینم آینده چه می‌شود؛ چه کسی برنده می‌شود و آیا واقعا زندگی بدون استفاده از کریپتو کارنسی غیرممکن خواهد شد یا نه!

هنوز منتظر نشسته‌ام تا ببینم آینده چه می‌شود؛ چه کسی برنده می‌شود و آیا واقعا زندگی بدون استفاده از کریپتو کارنسی غیرممکن خواهد شد یا نه! چه می‌دانم؟ اصلا شاید حوصله‌ی خرید و فروش را ندارم. شاید هم نمی‌خواهم روی این کار وقت بگذارم و آرامش فکری حال حاضرم را به کارهای این‌چنینی ترجیح می‌دهم. آیا این همان منطقه‌ی امن (Comfort Zone) است؟ لابد هست دیگر. من از این اتفاق، هم ناراضی هستم و هم راضی! کاری‌اش هم نمی‌توانم بکنم. به هر حال از آینده‌ای که کریپتو کارنسی در آن حاکم مطلق باشد و من نسبت به آن بی‌سواد باشم، شدیدا هراس دارم. دقیقا مثل کبک امیدوار هستم چنین آینده‌ای از راه نرسد.

راستی، من عاشق سخت‌افزار هستم و واقعا دلم یکی از آن کیف پول‌های سخت‌افزاری کوچکی که اسم‌اش Ledger Nano S است را می‌خواهم!

منبع عکس کاور این پست، سایت Unsplash است و اعتبار عکس به عکاس آن Dmitry Moraine تعلق می‌گیرد.

۰ ۰ رای
امتیاز کلی این نوشته
اشتراک
اعلان
guest

0 کامنت
فیدبک اینلاین
دیدن تمام کامنت‌ها