برای من خیلی پیش آمده که به انجام دادن کاری فکر کنم و برای عملی کردن آن کار دست به اقدام نزنم. اصلا استاد این کار هستم. من در زمانهای استراحت و غیراستراحت، خیلی فکر میکنم و اگر شکستهنفسی کردن را پیش شما کنار بگذارم، انصافا بعضی وقتها به ایدههای خوبی هم میرسم. شوخی نمیکنم و بعضی وقتها واقعا به ایدههای نابی میرسم. ولی بعدش هیچ کاری نمیکنم. همینطور فکر میکنم و فکر میکنم تا سردرد بگیرم تا بیخیال شوم. بعدش هم هیچی به هیچی! مسخره است و خودم از گفتناش خندهام میگیرد؛ ولی باور بفرمایید که عین واقعیت است.
همین نرفتن به سمت عمل سم است. اینکه از ترس شکست خوردن نروی و عمل کردن را شروع نکنی، بزرگترین خیانت را حق خودت کردهای. مگر ایدهها چقدر عمر میکنند؟ اگر ایدهات را عمل نکنی، یک نفر دیگر آن را عملی میکند. دنیا همینقدر مسخره است و تنها به همین روش هم کار میکند. باید سعی کنیم خلاف روش طبیعی دنیا زندگی کنیم و همین است که سخت است! خانم مل رابینز (Mel Robbins) یک نویسندهی معروف است که کتاب قانون ۵ ثانیه را نوشته است. نظریهی اصلی مل رابینز این است که اگر تا ۵ ثانیه بعد از رسیدن ایده به ذهنات شروع به عمل کردی، که هیچ. اما اگر عمل نکردی و صبر کردی تا این ۵ ثانیه بگذرد، مغز ناگهان به خودش میآید و میبیند که شما داری از منابع موجود، بیش از حد استفاده میکنی! به همین دلیل سعی میکند شما را به سمتی هدایت کند که به خودت فشار نیاوری تا بیشتر عمر کنی. مغز اینطوری برنامهریزی شده است و دست خودش هم نیست!
خیلی از چیزها در حین آزمون و خطا شکل میگیرند و ساخته میشوند. میدانم این جمله خیلی کلیشهای است؛ ولی واقعا تا زمانی که شکست نخوری، چیز جدیدی یاد نمیگیری. حداقل شکست خوردن با یادگیری همراه است؛ ولی رخوت و سستی با هیچچیزی همراه نیست. تمام افکار منفی را باید کنار گذاشت و دست به کار شد. مهم نیست بقیه در مورد ما چه حرفی میزنند؛ مردم به هر حال در مورد ما قضاوت میکنند. مهم این است که شما کاری کنید تا به خواستهی دلتان برسید. مهم این است که شما حس بهتری نسبت به خودتان داشته باشید. من تنها زمانی به آرامش میرسم که ایدهای را عملی کنم و متاسفانه خیلی دیربهدیر طعم آرامش را میچشم.
این حرفها را میگویم و از گفتنشان به خودم انگیزه میدهم. ولی وقتی پای عمل میرسم، کمیتام میلنگد. من هم مثل همه میدانم که تا عمل نکنی، به جایی نمیرسی. ولی انگار من هم مثل بقیه منتظر ماندهام تا ببینم بعدش چه میشود. ولی واقعا بعدش هیچچیزی نمیشود. اگر قرار باشد با همین فرمان پیش برویم، فردا هم همینشکلی است که امروز بوده است؛ بدون کوچکترین تغییر. ولی میشود با غلبه بر ترس و برداشتن گامهای کوچک، کاری کرد. مثلا خود من میتوانم یک ایده را با چند نفر از دوستانام مطرح کنم و سعی کنم آن را به مرحلهی اجرا شدن برسانم. مهم نیست که نمونهی اولیه خیلی زشت و بدریخت است؛ مهم نیست که کار نمیکند. مهم نیست که بیزنس پلن نداریم. اصلا مهم نیست که کسی آن را نمیخرد. مهم این است که جایزهها را آنهایی میبرند که عمل کردهاند؛ نه آنهایی که تنها به فکر کردن اکتفا کردهاند. دنیا با فکر کردن تکان نمیخورد. کمی هم عمل لازم است.
بس است؛ زیاد چرت و پرت گفتم. اما حس میکنم حرفهای خوبی زدم. فعلا شب شما بخیر.
منبع عکس کاور این پست، سایت Unsplash است و اعتبار عکس به عکاس Benjamin Davies آن تعلق میگیرد.
چقدر به موقع شما رو پیدا کردم. حرفهای خوبی زدید، خیلی خوب. من اهل کامنت گذاشتن نیستم ولی این بار فکر کردم لازمه که تشکر کنم بابت نوشتن این مطلب. (و قبل از اینکه پنج ثانیه بگذره انجامش دادم.)
مریم جان، سلام
خیلی خوشحالم که خوشات اومده.
قانون ۵ ثانیه رو از زبون خود مل رابینز بشنوی، شیفتهاش میشی.
خواهش میکنم وظیفهام بوده!