آیا سریال چرنوبیل توانست حق مطلب حادثه چرنوبیل را ادا کند؟

سریال چرنوبیل

تصویری که از حادثه‌ی چرنوبیل در ذهن من شکل گرفته، همان چیزی است که در سریال کوتاه شبکه‌ی HBO نمایش داده شده است. در زمان وقوع حادثه‌ی چرنوبیل، هنوز ۴ سال تا تولد من باقی مانده بود و طبیعی است که سواد عملی درستی از حادثه و عظمت آن نداشته باشم. اما به هر حال سریال چرنوبیل را دیدم و حسابی از آن ۵ اپیزود زیبا لذت بردم. ساخته‌ی کریگ مزین (Craig Mazin) خیلی برایم محبوب شده بود و نمی‌توانستم راجع به این علاقه با کسی حرف نزنم. البته فکر می‌کنم امتیاز بالای سریال در IMDb هم در شکل دادن ذهنیت مثبت من نسبت به سریال چرنوبیل نقش داشت. من داشتم از دیدن و تجربه کردن چیزی لذت می‌بردم که یکی از دردناک‌ترین اتفاقات تاریخ بشر بوده است. راستی حکم این قضیه چیست؟ با چنین آدمی چه برخوردی باید داشت؟ اصلا یک مرحله عقب‌تر برویم: چرا چنین سریالی ساخته شد؟ هدف از ساخت آن چه بود؟

کریگ مزین
Craig Mazin

آقای کریگ مزین در توییترش گفته از چرنوبیل می‌توان این درس را گرفت که دروغ‌گویی، تکبر و سرکوب انتقاد کارهای خطرناکی هستند. اما کمی تحقیق در اینترنت به من ثابت کرد که تیم ایشان برای جذاب‌تر کردن چرنوبیل، از وارد کردن دروغ به جای‌جای سریال دریغ نکرده است. این موضوع را البته از کمتر منتقدی می‌توانستی بشنوی و بیشتر تاریخ‌دان‌ها بودند که پته‌ی دروغ‌های سریال چرنوبیل را روی آب ریختند. من این موارد را در فوربز (Forbes) خواندم و پس از آن، نگاه مثبت‌ام به چرنوبیل کمی دستخوش تغییر شد.

از چرنوبیل می‌توان این درس را گرفت که دروغ‌گویی، تکبر و سرکوب انتقاد کارهای خطرناکی هستند.

مثلا آن هلیکوپتری که در بازدید اولیه از راکتور متلاشی شد و سقوط کرد را یادتان هست؟ طبق نظر کارشناسان هسته‌ای و البته اسناد تاریخی، چنین اتفاقی اصلا رخ نداده و حتی از نظر علمی هم احتمال رخ دادن‌اش وجود ندارد.

یا مثلا همسر آن آتش‌نشانی که در معرض تشعشات قرارگرفته بود را یادتان هست؟ یادتان می‌آید که باردار بود و برای عیادت شوهرش به درون محفظه‌ی پلاستیکی حفاظت‌شده بیمارستان رفته بود؟ آن زمان دکتر خومیوک (Khomyuk) با عصبانیت وارد محفظه‌ی پلاستیکی شد و دختر باردار را بیرون کشید. دلیل دکتر هسته‌ای این بود که دختر و جنین درون شکم‌اش نباید در معرض تشعشع رادیواکتیو (ناشی از بدن شوهر آتش‌نشان‌اش) قرار بگیرند. اما حقیقت این است که فرد قرارگرفته در معرض تشعشعات که به بیماری ARS مبتلا شده، نمی‌تواند به عنوان یک عامل مسری عمل کند و هیچ تشعشعی از بدن آن آتش‌نشان بدبخت ساطع نمی‌شده است. راست‌اش را بخواهید، ماجرا برعکس است. یعنی فردی که در معرض تشعشع قرد گرفته، به دلیل ضعیف شدن سیستم ایمنی بدن‌اش در برابر میکروب‌های بیرونی حساس است و باید از آلوده شدن چنین فردی به بیماری‌های بیرونی جلوگیری کرد. پس خطر آلوده شدن وجود دارد؛ اما این روند برعکس آن چیزی است که ما فکر می‌کنیم.

خانم جسی باکلی (Jessie Buckley) در سریال چرنوبیل | منبع عکس: IndieWire

آن خبری هم که به عنوان نتیجه‌ی قرار گرفتن مادر باردار در معرض تشعشع و مرگ فرزند درون رحم‌اش در پایان سریال عنوان شد، دروغ محض است. با این کار صرفا می‌خواسته‌اند احساسات مخاطب را بیشتر درگیر کنند.

آن قسمتی که سه نفر داوطلب شدند تا آب رادیواکتیو را از مخزن زیر نیروگاه خارج کنند هم چنین حکمی دارد. این بخش هم جزو تخیلات نویسندگان و سازندگان سریال است و در زمان حادثه، اصلا چنین چیزی رخ نداده بود. آنها برای این کار داوطلب نشدند و تنها به این دلیل که در آن زمان شیفت کاری‌شان بود، مجبور بودند به دستورات مافوق‌شان گوش دهند.

مرگ فرزند درون رحم آن مادر باردار که عنوان شد نتیجه‌ی قرار گرفتن او در معرض تشعشع بوده، دروغ محض است.

درست است که اصلا نمی‌توانم تجربه‌ی خوبی که سریال چرنوبیل برایم رقم زد را نادیده بگیرم؛ به حق که سریال باارزشی است و نمی‌توان ارزش‌های آن را نادیده گرفت. من درک می‌کنم که برای گیراتر کردن درام باید در بعضی چیزها غلو کرد و بعضی چیزها را باید نادیده گرفت. اما دروغ‌گویی چیزی نیست که بتوان تحمل‌اش کرد.

جرد هریس و استلان اسکارشگارد در سریال چرنوبیل | منبع عکس: HBO

من هم عاشق آن سکانس شیر دوشیدن پیرزن بلاروسی هستم که از ترک کردن خانه امتناع می‌کرد. چشمان من هم از سکانس به خاک‌سپاری آتش‌نشان بیچاره و گریه‌ی همسرش در حین حرکت بتون روی تابوت فلزی او تر شد. آن سکانس جذاب کارگران ذغال‌سنگ را هم که اصلا و ابدا نمی‌توانم از ذهن‌ام پاک کنم. چرنوبیل تا مدتی در صدر افکار من بود و با همه درباره‌ی آن صحبت می‌کردم. اما این نکات شاهکار را که کنار ‌‌آن گاف‌های تاریخی می‌گذارم، کمی تردید می‌کنم و حس مورد سواستفاده گرفتن به من دست می‌دهد. حالا چکار کنم؟ چرا هیچ‌چیز خوبِ خوب نیست؟ چرا خوب کامل وجود ندارد؟ بدبختی ما در این است بدِ کامل هم وجود ندارد. من از نسبی بودن بدم می‌آید. لعنت به چرنوبیل که باز هم طبق قوانین همیشگی، همه‌چیزش نسبی است. همان خاکستری لعنتی و همان جایگاه بین صفر و یک که هیچ‌کس نمی‌داند چند است. لعنت به این زندگی!

منبع عکس کاور این پست، سایت HBO است.

۰ ۰ رای
امتیاز کلی این نوشته
اشتراک
اعلان
guest

0 کامنت
فیدبک اینلاین
دیدن تمام کامنت‌ها