یکی از سوالهایی که جدیدا در ذهن من شکل گرفته، این است که آیا ملی گرایی (Nationalism) چیز خوبی است؟ آیا وطن پرستی همیشه یک مفهوم خوب و درست است یا اینکه باید به سمت جهانی شدن (Globalization) حرکت کنیم؟ این سوال یک مقداری مورد دارد؛ از این جهت که آدم را سر ۲راهی انتخاب میگذارد و مجبورت میکند تا تنها یک مورد را انتخاب کنی. انتخاب کردن ملی گرایی باعث میشود دیگر نتوانی از مزایای تعامل با دنیا بهرهمند شوی و انتخاب جهانی شدن، به قیمت پاگذاشتن روی ارزشهایی تمام خواهد بود که از کودکی با آنها بزرگ شدهای. واقعا کدامیک بهتر است؟ این سوال از آن چیزهایی است که مدتی روح من را آزار داد و ذهنام را به خود مشغول کرد. برای حل این موضوع در ذهن خودم، با یکی از دوستان اهل خرد صحبت کردم و به نظرات خردمندان دیگری گوش دادم. در نهایت به این جمعبندی رسیدم که یکی از این ۲ گزینه بدون شک انتخاب بهتری است و دیگری را با تمام ارزشهایی که دارد، باید کنار گذاشت.
من همیشه دوست داشتهام که شهروند جامعهی جهانی باشم و به همین دلیل خودم را قانع کردهام هر جایی که باشم، انگار توی وطنام هستم. این طرز تفکر آن اوایل برای خودم مصنوعی به نظر میآمد؛ اما با کمی تمرین توانستم آن را تبدیل به یک رفتار طبیعی بکنم. به همین دلیل است که حالا با تمام وجود، جهانی شدن را به ملی گرایی ترجیح میدهم.
لابد میپرسید چرا به این نتیجه رسیدهام. به این دلیل که واقعا راهی به جز این وجود ندارد. با همهی احترامی که برای باورهای سنتی قائل هستم و هنوز هم از شنیدن آواز ایران سالار عقیلی مو به تنام سیخ میشود، میدانم که این موضوع ملی گرایی یک چیز واقعی و ارزشمند نیست. در طول تاریخ خیلیها بودهاند که عقاید مذهبی و آیینی خاصی داشتهاند و مشتاقانه نسبت به انجام دادن تعالیم آن دین تلاش کردهاند. اما آیا میتوان با قاطعیت گفت که آنها درست فکر میکردهاند؟ آیا نتیجهای که میخواستند را گرفتند؟ آیا توانستند دینداریشان را به مدیریت دنیا گره بزنند؟ میتوانم خیلی صریح بگویم نه! من عین این اتفاق را برای ملی گرایی هم صادق میدانم.
این حرفِ بحث بر سر واقعیت و مسائلی پیرامون لزوم حرکت از ملی گرایی به جهانی شدن را از آقای یووال نوح هراری (Yuval Noah Harari) یاد گرفتهام. همان نویسندهای که کتاب معروف انسان خردمند را نوشته و حرفهایش به عنوان یک تاریخدان جوان برای تمام دنیا جذاب بودهاند. آقای هراری واقعا دیدگاه جالبی به موضوع ملی گرایی و تقابل آن با جهانی شدن دارد که در یک تِد تاک در سال ۲۰۱۷ به آن اشاره کرده است. توی صحبتهای هراری با کریس اندرسون (Chris Anderson) که مدیر همایش تد است، میتوانی به وضوح ببینی که آقای نویسندهی مدنظر ما از ایدهی ملی گرایی متنفر است و آن را ابزاری برای پیشبرد اهداف نژادپرستها میداند.
تاکید کردن روی «ما» به عنوان یک ملت، باعث میشود «آنها»یی در سمت مقابل شکل بگیرند. همین تقابل ۲ گروه، باعث انگیزه دادن به جماعتی میشود که پیرو نظریهی شما به عنوان یک تئوریسن ملی گرایی هستند و دشمنیها با طرف مقابل شکل میگیرد. همان کاری که آلمانها با کوفتن روی طبل نژاد آریایی به عنوان نژاد برتر کردند و نتوانستند از ملی گرایی سواستفاده کنند. حتی خیلی از ایرانیها هم هنوز معتقد هستند که نژادشان از جنس نژاد آریایی است و این یعنی که ما از نژاد برتر هستیم. چه بخواهیم و چه نخواهیم، این طرز تفکر مصداق بارز نژادپرستی است. ملی گرایی خواهناخواه باعث میشود تا نژادپرستی در مردم یک جامعه شکل بگیرد و عدهای دوست دارند که به چنین تفکری دامن بزنند. واقعا فکر میکنید دلیل اصلی برخورد بد ما با افغانهای ساکن ایران چیست؟
ملی گرایی کاری میکند که ما هیچ دیدی نسبت به آینده نداشته باشیم و دائم به گذشته نگاه کنیم. اگر به نظامهای ملیگرای فعلی نگاه کنید، میبینید که خیلی از آنها دید درستی نسبت به آینده ندارند و صرفا فکر میکنند با برگشت به گذشته میتوانند خطاهای انجام داده شده را جبران کنند. این دیدگاه باعث میشود تا تصور کنند که با برگشتن به گذشته میتوانند دوباره همه چیز را به حالت ایدآل برگردانند. مثلا آلمانها میخواهند به زمان شکوه نازی برگردند. روسها هیچ بدشان نمیآید نظام روسیه تزاری را دوباره زنده کنند و به قول خود هراری، اسرائیلیها هم که میخواهند دوباره معبد بسازند! خندهدار نیست؟
ملی گرایی خواهناخواه باعث میشود تا نژادپرستی در مردم یک جامعه شکل بگیرد و عدهای دوست دارند که به چنین تفکری دامن بزنند.
یکی دیگر از نکاتی که در جریان مصاحبهی آقای هراری با کریس اندرسون مطرح شد، نوع نگاه او به آینده است. اینکه آیا صرفا با استفاده از ملی گرایی میتوانیم مشکلات آینده را حل کنیم؟ نظر خود هراری این است که در آینده به جایی خواهیم رسید که رتق و فتق اموری از قبیل تغییر اقلیم و گرم شدن زمین بدون داشتن نگاه جهانی امکانپذیر نیست. البته همانطوری که هراری اشاره میکند، گرمایش زمین مسالهای است که به ذهن همه میرسد. تقریبا همه میدانند که دیدگاه یک ملیگرای افراطی مثل ترامپ در مورد تغییر اقلیم جواب نمیدهد و باید با یک دید جهانی به این موضوع نگاه کرد. اما آیا تنها مشکلی که برای حل کردناش ناچار به جهانی کردن و جهانی شدن هستیم، همین مسالهی گرم شدن زمین است؟ آیا نمیتوان مثال دیگری در این زمینه مطرح کرد تا مخالفان ایدهی جهانی شدن کمی در نظرات خودشان شک کنند؟
هراری در این زمینه به مثالهای خوب دیگری اشاره میکند. او میگوید مسائلی مثل هوش مصنوعی، جنگ هستهای، علوم داده و بایوتکنولوژی را حتما باید به روش دستهجمعی حل کرد. خود مسالهی هوش مصنوعی و علوم داده، کاری خواهند کرد تا در آینده شاهد رشد فزایندهی استفاده از رباتها باشیم. در چنین شرایطی با مسالهی نگرانکنندهی بیکاری دست به گریبان خواهیم شد که دیگر با نگاه ملیگرایانه قابل حل و فصل نخواهد بود. خیلی از چیزهایی که ما مصرف میکنیم، در کشورهای دیگر و توسط نیروی کار خارجی تولید میشوند. استفاده از رباتیک و هوش مصنوعی، خیلی زود تعادل فعلی به وجود آمده در بازار کار را برهم خواهد زد. آن موقع باید عقلهایمان را روی هم بگذاریم و ببینم برای نیروی کاری که از کار کنار گذاشته شده است، چه کار میتوانیم بکنیم. اینجا صحبت بر سر جهانی شدن به معنای شیک آن نیست؛ در چنین شرایطی ناچار هستیم برای حل مشکلات از کمک کشورهای دیگر استفاده کنیم.
زمانی که ملی گرایی را در مقابل جهانی شدن قرار میدهی، ناگهان میبینی که عقاید دیگر تاب نمیآورند و برآشفته میشوند. در چنین اوقاتی است که توییتر پر میشود از حرفهایی راجع به هتل نبودن وطن و اینکه نمیتوانی هر زمانی که بخواهی ترکاش کنی. این همان تفکری است که حاکمیت سعی میکند در ذهن مردم ما جا بیندازد و باید از آن فرار کرد. چرا باید بین جایی که تویش به دنیا آمدهای با جاهای دیگر دنیا فرق بگذاری؟ مگر خاک چه چیزی در خودش دارد؟ چرا باید در نقاط خاصی از کرهی زمین، پایت را آنور مرز بگذاری و ناگهان با قوانین به کلی متفاوتی مواجه شوی؟ چرا باید یک سانتیمتر تفاوت در جغرافیا چنین تفاوت عمیقی ایجاد کند؟ آیا واقعا این درست است؟ آیا هنوز هم میتوان ملی گرایی را درست دانست؟ من که جواب خودم را به این سوال پیدا کردهام.
منبع عکس کاور این پست، سایت Unsplash است و اعتبار عکس به عکاس آن Dan Russo تعلق میگیرد.
واقعا از اینکه فایل صحبت های حراری رو در اختیارم گذاشتی ممنونم. خیلی لذت بردم از جای جایِ صحبتهاش…
حمید جان ارادت دارم
من خودم هم هربار با دیدن این موجود عجیب ذوق میکنم.
خیلی طرز فکر جالبی داره.