همین ایموجیهایی که توی بساط دستفروشهای کنار خیابان میبینیم. همین عروسکهای پلاستیکی مسخرهای که هر کدامشان را ۱۰ هزار تومان میفروشند و به غیر از ۲ تکه پلاستیک و یک فنر چیز دیگری ندارند؛ همینها را میگویم. همینها باعث شدند که به نظرم بیاید باید یک چیزی دربارهی ایموجی (Emoji) بنویسم.
مثلا یکی اینکه همین ایموجیها یک بخش بزرگ از کنسرسیوم یونیکد (Unicode) هستند و تحت استانداردهای خاصی عمل میکنند. شرکتهای بزرگی مثل اپل و گوگل و فیسبوک توی این شورای ایموجی عضو هستند و دربارهی این تصمیم میگیرند که کدام یک از ایموجیهای بمانند و کدمها بروند. دربارهی اینکه چه ایموجیهای جدیدی باید اضافه شوند هم تصمیمگیری میکنند. خیلی کار باحالی به نظر میرسد؛ اینطور نیست؟ بعد ما دربارهی اینکه فرهنگستان زبان فارسی بودجهی اختصاصی دارد، توی توییتر بحثهای روشنفکری راه میاندازیم.
برای حذف و اضافه کردن ایموجیها هم قوانین خاصی وجود دارد. مثلا مسائل قومی و قبیلهای خط قرمزشان است یا اینکه چهرهی اشخاص نمیتواند به ایموجی تبدیل شود. ایموجیها قرار است برای تمام آدمها در تمام کشورها کاربرد پیدا کند و همهی افراد بتوانند از استفاده کردن از آنها لذت ببرند.
من این را نمیدانستم که ایموجی قرار بوده به متنهای خشک و خالی ما حس و حال بدهد. بله، هدف اولیهاش این بوده است. ولی چرا بعضی از ایموجیها خودشان نیاز به توضیح دارند؟ هر سال میبینیم که ایموجیهای جدیدی به دنیای وب و موبایل راه پیدا کردهاند و نمیتوان منظورشان را درک کرد. من خیلی از ایموجیهایی که در iOS 13 وجود دارند را درک نمیکنم. این ایموجیها بعدا توسط خیلی از افراد استفاده میشوند و تازه آن زمان میفهمیم که نفهمیدن منظور دیگران در استفاده از یک ایموجی چه خطراتی را به همراه خواهد داشت.
ایموجیها از ساختار یونیکد استفاده میکنند و روی تمام سیستم عاملها جواب میدهند. یعنی روی اندروید، ویندوز، مک، آی او اس و خیلی جاهای دیگر تعریف شدهاند. این خیلی نکتهی مثبتی است. ولی اینکه هر یک از بازیگرهای فعال در این صنعت، ظاهر خاصی برای ایموجیها میسازند هم برای خودش داستانی دارد. اگر آیفون داشته باشید، ایموجیهای اشکهای شوق (Tears of Joy) را یک شکلی میبینید و اندرویدیهای آن را به شکل دیگری میبینند. بعضی از ایموجیها را هم نمیتوانید ببینید که باعث میشود ماهیت این کاراکترها برای من زیر سوال برود. مثلا ایموجی سیب گازخوردهی اپل تنها روی گوشیها و دستگاههای اپل دیده میشود و خیلیهای دیگر که اندروید دارند، نمیتوانند آن را ببینند. زمانی متوجه این نقص شدم که ترامپ به تیم کوک گفت تیم اپل (Tim Apple) و آقای کوک اسماش را در توییتر به یک Tim و ایموجی اپلی که بعد از آن قرار میگیرد، تغییر داد.
از ایموجی چیزهای زیادی هم مشتق شدند. مثلا ایموتیکان (Emoticon) یکی از چیزهایی است که اینطوری پدید آمده و نوعی ایموجی متحرک است. باز مثلا اپل و سامسونگ چیزهایی به اسم انیموجی (Aniomji) و ای آر ایموجی (AR Emoji) دارند. این دوتای آخری از ایدهی ایموجی استفاده میکنند تا احساسات را با استفاده از حالتهای چهرهای خود شما بسازند. یعنی ایموجیهایی از روی چهرهی خود شما میسازند.
هر ساله یک روز جهانی ایموجی برگزار میشود و اکانتهای اینستاگرام ایرانی، اغلب فرا رسیدن آن را پاس میدارند و به هم تبریک میگویند. خیلی از همین ایرانیها هم هستند که اعتقاد دارند که اینستاگرام بدون ایموجی معنا ندارد. اصلا مگر میشود بدون ایموجی در سوشال مدیا خوب فعالیت کرد؟ این را من نمیگویم؛ مدیران شبکههای اجتماعی مطرح ایرانی میگویند. بگذریم… باز هم وارد داستانهای تکراری میشویم.
خوش باشید و از ایموجی زیاد استفاده کنید!
منبع عکس کاور این پست، سایت Unsplash است.