اخیرا خبری را خواندم که میگفت گوگل قصد دارد در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا – که نزدیک هم هست – جلوی نمایش تبلیغات سیاسی را در شبکهی نمایشیاش بگیرد. یعنی گوگل قصد دارد به نوعی تیشه به ریشهی خودش بزند و درهای منبع اصلی درآمدش را به روی کمپینهای سیاسی ببندد؟ شنیدن این خبر واقعا عجیب است و هضم کردناش به قویترین اسیدهای معده نیاز دارد.
البته این اولین بار نیست که دربارهی نمایش تبلیغات سیاسی و سیاستهای ناظر بر آن صحبت میشود. یادمان نرفته که همین چند وقت پیش، مارک زاکربرگ بیچاره را به مجلس سنا دعوت کرده بودند و از او دربارهی سیاست تبلیغاتی فیسبوک سوالهای عجیب میپرسیدند. همان جلسهای که خانم اوکازیو کورتز با بیادبی، حرف زاکربرگ را قطع میکرد و در نهایت نتیجهی خودش را میگرفت.
آنجا بحث بر سر این بود که اگر یک نفر آمد و به شما پول داد تا تبلیغات دروغ را منتشر کنید، آیا اینکار را میکنید؟ زاکربرگ یک بیزینسمن است و طبیعی است که کارش فروش تبلیغات باشد. ولی آنجا نمیتوانست صریح بگوید که «بله اینکار را میکنیم». چون اگر چنین حرفی میزد، افکار عمومی جوی را علیه فیسبوک شکل میدادند و وجههی برند خراب میشد. به همین دلیل بود که زاکربرگ آنجا سعی کرد جواب سوالهای سناتور ناپختهی نیویورک را در کمال متانت و خونسردی بدهد.
اما بیایید واقعبین باشیم. این شرکتها کلی هزینه کردهاند تا بتوانند شبکهی تبلیغاتی خوبی فراهم کنند و از این راه پول دربیاورند. حالا چرا نباید بتوانند تبلیغات سیاسی را نمایش دهند؟ به آنها چه ربطی دارد که حرفهای سیاسی راست هستند یا دروغ؟ مگر مخاطب بچه است که با دیدن چند تبلیغ دروغ گول بخورد و از راه به در شود؟ متاسفانه موارد اینچنینی جوهایی هستند که هرچندوقت یکبار به راه میافتند و دیگران مجبور هستند با آنها همراه شوند. مثلا هنوز یادمان نرفته است که چطور افکار عمومی نسبت به روغن پالمدار منفی شد و تمام برندهای تولیدکنندهی روغن خوراکی مجبور شدند تا روغنهای شفاف بدون پالم تولید کنند. حالا بر سر نمایش تبلیغات سیاسی هم چنین بلایی آمده است. احتمالا توییتر و لینکداین هم در روزهای آینده چنین بیانیههایی بدهند.
منبع عکس کاور این پست، سایت FT است.