چند باری که با جوانهای اهل تکنولوژی همکلام شوی، میبینی که از کلمههای فرنگی توی کلامشان زیاد استفاده میکنند. یکی از این کلمههای جدید که زیاد هم به گوشام میخورد، همین ترید آف (Trade-off) است. ترید آف یعنی اینکه دوست داری دو یا چند چیز را همزمان داشته باشی و عملا امکان محققشدن این خواسته وجود ندارد. توی فارسی هم یک ضربالمثل خوب برایش داریم که میگوییم نمیشود هم خدا را خواست هم خرما را. همانجایی که باید انتخاب کنی، آن جایی است که ترید آف دارد. به نظر من یک جورهایی میشود این کلمه را با Compromise معادل دانست. چون قرار است با خودت کنار بیایی که میخواهی کدام را به نفع دیگری قربانی کنی.
مثلا یک نفر کار خوبی در استرالیا پیدا کرده و بورسیه تحصیلی یا فاند فلان دانشگاه خارجی را گرفته است. این اتفاق خیلی خوبی است که سخت میتوان از خیرش گذشت. اما دیگر نمیتوانی خانوادهات را زودبهزود ببینی و نهایتا بتوانی هر سال یکبار به دیدنشان بروی. مثلا اینجا است که میگویند موقعیت خوبی به دست آوردهام؛ ولی ترید آف اینجا است که مزیت بودن در کنار خانوادهام را از دست میدهم. اینجا به اجبار باید یکی از دو گزینه را انتخاب کنی و سختی کار در همین است.
البته برای هر نوع انتخابی هم به این کلمه اشاره نمیکنند. هدف، آن نوع انتخابهایی است که بین دو چیز نزدیک به هم است. تریدآف میتواند پول، موقعیت، ملک یا دارایی باشد و خیلی از چیزهای دیگر را هم میتواند شامل شود. اما هدف از به کار بردن این کلمه همیشه یکچیز است. وقتی میگویند فلانچیز ترید آف است، یعنی اینکه باید انتخاب کنی. یعنی دیگر نمیتوانی یک پایت را اینور جوب بگذاری و پای دیگرت را آنور جوب؛ چون به قول بابک کریمی «یه جا جوب گشاد میشه»!
دقت میکنید؟ ترید آف یک جورهایی شبیه به الاکلنگ است. وقتی انتخاب میکنی که یک طرف پایین بیاید، طرف دیگر به ناچار بالا میرود. اگر بخواهی هر دو طرف آن را پایین بیاوری، کل سیستم را خراب میکنی! برایتان روزهای خوب و تریدآف داری آرزو میکنم.
منبع عکس کاور این پست، سایت Unsplash است.