موبایلهای هوشمند خوب هستند و این را با قاطعیت تمام اعلام میکنم. هرچند بعضی وقتها هم با خودم فکر میکنم که تد کزینسکی (Ted Kaczynski) هم حق دارد و این دنیای جدید ما را به سمت و سوی دیگری هدایت کرده است. ولی نمیتوانم از چیزهای جدیدی که به دست آوردهایم، دل بکنم. مخصوصا وقتی اتفاقات عجیبی را میبینم که مثل آنچه امروز دیدم، من را به زندگی در دنیای دیجیتال امیدوار میکند.
مدتها بود که با خودم فکر میکردم واقعا چرا به موبایلهایمان میگوییم اسمارت فون (Smart Phone)؟ کدام نوع هوشمندی را در آنها دیدهایم که باید یک صفت هوشمند را قبل از اسمشان بگذاریم؟ آیا صرف اینکه به اینترنت وصل شوی و بتوانی برنامهها را روی خودت اجرا کنی، میتوانی به خودت بگویی هوشمند؟ به همین سادگی؟ آن هم با دستیارهای صوتی احمقی که توی فهمیدن سادهترین دستورات گفتاری انسان لنگ میزنند؟
راستاش همهی این افکار را در ذهن داشتم؛ ولی باز هم به موبایلهای هوشمند بدبین نبودم و فکر میکردم بالاخره روزی از این وضع فلاکتبار درمیآیند. شاید مثل ابراهیم پیامبر دنبال یک نشانه بودم؛ ولی از نه از جنس خروس و طاووس! و عجیب اینکه چند وقتی است که دارم نشانهها را میبینم. مثل امروز که یک آس برایم رو شد!
دیروز یک قرار کاری برایم تنظیم شده بود که برای امروز بود؛ منظورم این است که قرار شد امروز در آن قرار کاری شرکت کنم. قرار حضوری نبود و تنها به یک مکالمهی تلفنی ساده ختم میشد. اما این قرار به شکل یک رویداد برایم فرستاده شد و به قولی من را کلندر کردند. من هم اکسپت (Accept) کردم. حتما من را به خاطر استفاده از این کلمههای خارجی به این شکل میبخشید؛ برای جا افتادن موضوع ناچار به استفاده از حالت محاورهای آنها هستم.
باری، از موضوع دور نشویم. امروز صبح از راه رسید و من هم طبق معمول داشتم لینکداینام را چک میکردم که ناگهان یک اتفاق عجیب را به چشم دیدم. چیزی از جنس همان نشانههایی که انتظارش را میکشیدم. لینکداین به من پیام داد که خودت را برای جلسه با آقای فلانی آماده کن. پروفایل آن آقا را هم راست گذاشت جلوی چشمام. آقای فلانی چه کسی است؟ همان کسی که توی رویداد کلندر مشخص شده بود که با من جلسه دارد! لینکداین از کجا فهمیده بود؟ حدس میزنم دستیار هوشمند موبایلام (Siri) آن را از توی کلندر بیرون کشیده بود و با اپلیکیشن لینکداین روی هم ریخته بود و داشت به من هشدار میداد که حواسام بهت هست! که هواتو دارم!
برق از سرم پرید! به موبایلهای هوشمند دوباره ایمان آوردم و فهمیدم که هنوز جایی برای اعتقاد به آینده وجود دارد. ایلان ماسک هر چقدر هم ما را از هوش مصنوعی بترساند، نمیتواند جلوی این اشتیاق برای رویارویی با آینده را بگیرد. آیندهی موبایلهای هوشمند به زودی از راه خواهد رسید و فکر میکنم که من با آغوش باز به استقبال چنین آیندهای خواهم رفت. نمیتوانم آیندهای که پر از هوش مصنوعی واقعی و پر از گوشیهای هوشمند واقعی است را دوست نداشته باشم. من اینطوری بودن را انتخاب نکردهام؛ اینطوری بودن در ذات من هست!
منبع عکس کاور این پست، سایت Unsplash است و اعتبار عکس به عکاس آن Yura Fresh تعلق میگیرد.