فومو یکی از آن اصطلاحات جدیدی است که استفاده از آن به تازگی در دنیای اینترنت باب شده و خیلیهای لابهلای حرفهایشان از آن صحبت میکنند. این کلمه از آن چیزهایی است که از خیلی وقت پیش وجود داشته و حالا به دلیل رواج اینترنت و سوشال مدیا به نوعی عود کرده است.
من خودم هم معنی فومو را نمیدانستم و باز نمیدانستم چنین اسم شیکی را روی چیزی گذاشتهاند که از قبل مفهوم آن را میشناختم. بیایید با هم دربارهی فومو صحبت کنیم.
فومو اصلا چی هست؟
فومو یک کلمهی مستقل نیست و از روی کلمههای یک عبارت بلند انگلیسی مخفف شده است. عبارت اصلی آن Fear Of Missing Out است و معنای آن میشود چیزی در مایههای «ترس از دست دادن». داریم دربارهی یک نوع ترس اجتماعی صحبت میکنیم که منجر به ایجاد استرس و اضطراب میشود. منظور از اضطراب در فومو، آن نوعی از اضطراب است که از وقوع یک اتفاق جذاب یا هیجانانگیز در یک جای دیگر ناشی میشود و ما به دلیل بیخبر ماندن از آن اتفاق مضطرب میشویم. مسالهی یک نفر و دو نفر نیست؛ خیلیها با آن دست به گریبان هستند.
در حالت فومو حس میکنید که دیگران زندگی بهتری دارند و دارند شادتر از شما زندگی میکنند. در نتیجه به آنها حسادت میکنید و اعتماد به به نفستان تضعیف میشود. اما فومو تنها به این منظور نیامده تا به شما یادآوری کند که دیگران چه کارهای بهتری انجام میدهند و شما تا چه اندازه دارید از آنها عقب میمانید. فومو میتواند آن حس نارضایتیِ از خودی باشد که بعد از علم به دانایی بیشتر دیگران یا داشتههای بیشتر آنها به وجود میآید. در تمام این حالتها شما حس میکنید که دارید چیزی را از دست میدهید و سعی میکنید نسبت به این موضوع مطلع بمانید. مساله اینجا است که فکر میکنید با مطلع ماندن دارید خودتان را از پریشانی درمیآورید و روحتان را تسکین میدهید. بعضی وقتها هم این اتفاق میافتد؛ ولی در اکثر مواقع دارید وضع را برای خودتان بدتر میکنید.
چه چیزی به تکثیر فومو دامن زد؟
اعتیاد ما به گوشیهای هوشمند این حس را تشدید کرد. اصلا به این موضوع دقت کردهاید زمانی که از گوشی موبایلتان دور هستید چقدر بیقرارید؟ حتی اگر گوشی موبایل همراهتان باشد و به اینترنت دسترسی نداشته باشید هم این فوموی کوفتی سراغتان میآید. اینکه از منزل خارج شوید و ناگهان یادتان بیاید که موبایل را فراموش کردهاید که دیگر جای خود دارد.
ما از این میترسیم که نکند کسی بخواهد با ما تماس بگیرد و در دسترس نباشیم. از اینکه جایی باشیم که موبایلمان آنتن نمیدهد در عذاب هستیم و سریع میخواهیم به محدودهی آنتندهی برگردیم. از این میترسیم که ایمیلی برایمان فرستاده شود و نتوانیم آن را در زمان درست بخوانیم. از این بیم داریم که در اینستاگرام اتفاقی بیفتد و ما از آن بیخبر باشیم.
این اینستاگرام ما را بدبخت کرد!
اما واقعا کدام یک از این عوامل نقش بیشتری در مهم شدن ناگهانی فومو دارند؟ احتمالا دارید به شبکههای اجتماعی فکر میکنید. تبریک میگویم؛ ریشهی اصلی ماجرا را به درستی شناسایی کردهاید. این اتفاق با استفاده از سوشال مدیا تشدید شده و ریشه در استفاده زیاد از شبکههای اجتماعی دارد. این اینستاگرام ما را بدبخت کرد! البته در خارج از کشور به شبکههای اجتماعی دیگر از قبیل فیسبوک و توییتر هم مظنون هستند. من تقریبا مطمئن هستم که شما هم تمام این چیزها را تجربه کردهاید؛ پس شما هم به فومو دچار هستید. همهی ما به نحوی درگیر این بلای شیک بودهایم.
حالا با این فومو چکار کنیم؟
چکار کنیم؟ چرا باید کاری بکنیم؟ دلتان میآید کلمهای به این شیکی را از زندگی حذف کنید؟ فکر کنید چه کلاسی که نمیتوان گذاشت! به این فکر کنید که بخواهی جلوی کسی ادعای فضل کنی و بگویی میدانی؟ من در چنین موقعیتی فومو میگیرم. بعد او بپرسد که فومو چیست و به همین ترتیب، یک مکالمه یا رابطهی شیک شکل بگیرد. به قول توییتریها زیبا نیست؟
از شوخی که بگذریم، میبینیم که فومو یک نوع اعتیاد است و هر اعتیادی بنا به تفکر غالب جامعه یک بلای خانمانسوز به شمار میآید. حالا چرا فردی دچار فومو میشود؟ تحقیقهای علمی نشان میدهند که دلیل اصلی آن، وضع بدی است که فرد در زندگی شخصیاش دارد. کسی که زندگی شادی دارد و از زندگیاش راضی است، معمولا کمتر درگیر این بیماری میشود. نمیخواهم برایتان منبر بروم و موعظه کنم؛ ولی به نظرم کسی که قبل از خواب و بعد از بیداری اول موبایلاش را چک میکنید، یک مشکلی در زندگی دارد. این موضوع واقعا خطرناک است و برای دوری از فومو و عواقباش بهتر است در استفاده از وسایل ارتباطی تجدیدنظر کنیم. باید وقتمان را به ارتباطات رودررو اختصاص دهیم و تا حد ممکن از فضای شبکههای اجتماعی فاصله بگیرید. این فقط در حد یک توصیه است و کسی که رطب خورده، نمیتواند آن را منع کند. این اشتیاق بیپایان به سوشال مدیا و آن ترشح دوپامین در مغز را نمیشود کاری کرد. فقط میشود خیلی کنترلشده کمترش کرد. همین!
برای درک فومو خیلی از مقاله سایت Time استفاده کردم. میتواند به نوع منبع این نوشته باشد.
منبع عکس کاور این پست، سایت Shutterstock است. عکس را نخریدهام. به هر حال ارزش و اعتبار عکس به همین سایت تعلق میگیرد.