این تعامل، تعامل که می‌گویند چیست؟

یک مدیر سنتی در حالت درآوردن ژست تعامل با انگشتان به هم چسبانده

وقتی جلسه‌های یک سازمان زیاد می‌شوند و صحبت از هیات مدیره و مدیر عامل و مشاور و جانشین و القابی از این دست به میان می‌آید، مشتقات و ملحقاتی هم به همراه آنها خواهند آمد که برای من و خیلی‌های دیگر خوشایند نیستند. البته آن خیلی‌های دیگر را از روی تصوراتم می‌گویم و دلیل روشنی برای اثبات این گفته ندارم.

یکی از این موارد سرجهازی، ادبیاتی است که من برای اشاره کردن به آنها از «ادبیات مدیریتی» استفاده می‌کنم. منظورم از ادبیات مدیریتی چیست؟ خیال‌تان راحت باشد؛ اصلا با آنها غریبه نیستید. منظورم همان کلمه‌های و عبارت‌هایی است که تنها از زبان یک مدیر سنتی می‌توان شنید. عبارت‌هایی از قبیل تعامل کردن، هم‌افزایی داشتن، فرهنگ سازمانی و همکاری مشترک و خیلی چیزهای دیگر از این نوع را می‌گویم. از همان کلمه‌هایی وقت بیان کردن‌شان حتما باید انگشتان ۲ دست را نظیر به نظیر به هم بچسبانی و یک حس مدیریتی خوب به خودت بگیری.

در چنین جلسه‌هایی حتما باید با کت و شلوار اتوکشیده حاضر شوی و دائم از حضار گرامی بخواهی برای تعامل هر چه بیشتر، کمال همکاری را مبذول دارند. صحبت کردن با طمانینه و مکث‌های طولانی عمدی برای انتخاب فاخرترین کلمات هم نباید فراموش شود. خود این مبذول و طمانینه هم از آن کلمه‌های ناصوابی هستند که وارد ادبیات مدیریتی شده‌اند و شکر خدا در روزگار اخیر، خیلی کمتر از آنها استفاده می‌شود. بگذریم.

برای مدیری که به تعامل و هم‌افزایی اعتقاد دارد، صحبت کردن با طمانینه و مکث‌های طولانی عمدی برای انتخاب فاخرترین کلمات هم نباید فراموش شود.

این اصطلاحات خیلی زیاد استفاده می‌شوند و هیچ مفهومی درستی هم از آنها برداشت نمی‌شود. خیلی‌ها مثل من به محض شنیدن این کلمات، متوجه جنس جلسه می‌شوند و گوشی موبایل را به قصد سرگرم شدن از جیب درمی‌آورند. خیلی از این اصطلاحات آن‌قدر عمومی هستند که می‌توان آنها را در هر جایی استفاده کرد و اصلا هم ارزشی به بیانات گوینده اضافه نمی‌کنند. مثلا همین تعامل که چند بار تا به حال از آن یاد کرده‌ام را در نظر بگیرید. این کلمه چه معنایی به حرف‌های انسان اضافه می‌کند؟ این تعامل کردن که همه‌ی مدیران به دنبال آن هستند واقعا چیست؟ می‌خواهند بگویند باید همکاری وجود داشته باشد؟ خب چرا همین را نمی‌گویند؟ فکر می‌کنند یک مدیر این‌طوری حرف نمی‌زند؟ به والله که اشتباه فکر می‌کنند.

البته نباید از زبان مدیران جدید چنین کلمه‌هایی را بشنوی و انتظار داری حداقل آنها کمی معقول صحبت کنند. اما گاهی اوقات مدیران جدید و جوان ما فکر می‌کنند که تنها راه موفقیت در جایگاه مدیریت، تکرار همان کارهایی است که بزرگترها کرده‌اند و هر رفتاری بر خلاف آن، شنا کردن در خلاف جهت آب تلقی خواهد شد. حداقل ای کاش این‌طور فکر می‌کردند. نمی‌کنند آقا؛ اغلب اوقات اصلا فکر نمی‌کنند! فقط عمل می‌کنند و دائما دغدغه‌ی خدمت‌رسانی به خلق را دارند.

به نظر من تعامل و سینرژی و هم‌افزایی و تمام اینها را دور بریزید. نه کت و شلوار برای کسی کارامد بوده و نه قدرت حرف زدن و نه حتی کلمات قلمبه سلمبه‌ای از این دست. کار باید انجام شود دوستان عزیز من! تاکیدم روی خودِ کار است. به جای یاد گرفتن ژست مدیریت، به دنبال یادگیری مدیریت باشید. بروید و مدیریت را از امثال تیلور و دراکر یاد بگیرید. بروید کاریزما را در گفتار و کردارتان ایجاد کنید. اگر هم ندارید، می‌توانید بروید آن را هم یاد بگیرید. باور کنید اینها هستند که برایتان می‌مانند و نه هیچ چیز دیگر.

منبع عکس کاور این پست، سایت Shutterstock است. عکس را نخریده‌ام. به هر حال ارزش و اعتبار عکس به همین سایت تعلق می‌گیرد.

۰ ۰ رای
امتیاز کلی این نوشته
اشتراک
اعلان
guest

0 کامنت
فیدبک اینلاین
دیدن تمام کامنت‌ها