ما چرا کار می‌کنیم؟ اصلا چرا باید کار کنیم؟

چرا کار میکنیم

فکر می‌کنم این سوال را تمام افرادی که تجربه‌ی زندگی کارمندی دارند، حداقل یک‌بار از خودشان پرسیده‌اند. حتی آنهایی که بیرون از ساختار کارمندی مشغول به کار هستند هم با این سوال مواجه بوده‌اند. واقعا ما چرا کار می‌کنیم؟ ساده‌ترین جوابی که می‌توان به این سوال داد این است: چون می‌خواهیم پول دربیاوریم. ولی به نظر من، این جواب درستی برای سوال مطرح‌شده نیست. منظورم این است که جواب قانع‌کننده و شایسته‌ای برای چنین سوالی به حساب نمی‌آید. می‌پرسید چرا؟ چون من فکر می‌کنم که این بده و بستان از نظر منطقی با هم جور درنمی‌آیند. کاری به نظریه‌های مارکس ندارم و اصلا هم از مروجان کمونیسم یا سوسیالیسم نیستم.

ما در ازای زمانی که می‌گذاریم، مبلغی را به عنوان حقوق طلب می‌کنیم. چرا؟ چون فکر می‌کنیم با این حقوق، زمان‌مان را ارزشمند کرده‌ایم. این تفکر، به نوعی تاییدکننده‌ی حرف‌های آدام اسمیت است که می‌گفت آدم‌ها ذاتا تنبل هستند و تا زمانی که پولی به آنها ندهید، شروع به کار نمی‌کنند. این طرز تفکر در اقتصاد سرمایه‌داری همین‌طور ریشه دواند و به آن شکل داد تا به اینجا رسیدیم. حالا ما هم فکر می‌کنیم که تنها هدف کار کردن این است که یک حقوق ماهانه به دست بیاوریم تا زندگی‌مان را بگذرانیم.

ما هم فکر می‌کنیم که تنها هدف کار کردن این است که یک حقوق ماهانه به دست بیاوریم تا زندگی‌مان را بگذرانیم.

ولی واقعا نباید این اتفاق بیفتد. من فکر می‌کنم که هدف از کار کردن باید رشد شخصی باشد. من کار می‌کنم تا بتوانم خودم را به مراحل بعدی رشد برسانم. کار کردن و پیشرفت باید هم‌زمان اتفاق بیفتند. همین حس پیشرفت است که باعث می‌شود از کارت لذت ببری. خود من اگر از کاری که می‌کنم لذت نبرم، حس به‌دردنخور بودن پیدا می‌کنم. بعضی وقت‌ها با خودم فکر می‌کنم آنهایی که یک کار تکراری را انجام می‌دهند، با چه انگیزه‌ای هر روز سر کار می‌روند؟ چطور هر روز صبح از خواب شیرین بیدار می‌شوند و خودشان را به محل کارشان می‌رسانند؟ آیا واقعا کار کردنِ این‌شکلی به امید یک حقوق سرماه، ارزش‌اش را دارد؟

ایدآل من این است که کار آدم باید طوری باشد که آدم هر روز با انگیزه‌ی انجام دادن آن از خواب بیدار شود و هنگام بازگشت به خانه، دل‌اش برای کار تنگ شود. اگر چنین کاری انجام می‌دهید، قدر خودتان و کارتان را بدانید. کارتان را به قصد تغییر دادن دنیا انجام دهید و از یکی بودن کار و زندگی لذت ببرید. بی‌خیال این حرف‌ها هم بشوید که باید بین کار و زندگی آدم مرز مشخصی وجود داشته باشد. من فکر می‌کنم Work-Life Balance یک چرت محض است. وقتی بخش زیادی از وقت مفید روزانه‌تان را به کار کردن اختصاص می‌دهید، بهتر است آن را زندگی کنید.

آقای بری شوارتز (Barry Schwartz) یک تد تاک عالی دارد که درباره‌ی همین موضوع حرف می‌زند. این آقا را از روی صحبت‌های انسان فرزانه‌ای که اسم‌اش رضا غیابی است شناختم. تا به حال چندین بار به تماشای آن نشسته‌ام و فکر می‌کنم که واقعا ارزش چندین بار دیدن و به فکر فرو رفتن را دارد. لطفا حتما این ویدیو را ببینید تا من رسالت خودم را انجام داده باشم!

منبع عکس کاور این پست، سایت Unsplash است.

۰ ۰ رای
امتیاز کلی این نوشته
اشتراک
اعلان
guest

0 کامنت
فیدبک اینلاین
دیدن تمام کامنت‌ها