نمیدانم چرا همیشه از این اصطلاح «اکوسیستم استارتاپی» بدم آمده و هیچوقت دلم نخواسته حتی آن را از زبان کسی بشنوم؛ چه برسد به اینکه خودم بخواهم از آن استفاده کنم. شاید افرادی بودهاند که آن را در جای نادرست به کار میبردهاند یا اینکه افراد دیگری به زور سعی میکردهاند خود را جایی از این چرخه بگنجانند که در نتیجهی تمام این کارها، این تنفر ذاتی از عبارت اکوسیستم استارتاپی در من به وجود آمده است.
اما نه، دلیلاش این نبوده است. من همیشه این حس را داشتهام که اصلا کنار هم گذاشتن این دو کلمه درست نیست و به قول آن کلیشهی معروف زبان فارسی اصلا استارتاپ را چه به اکوسیستم؟ اما وقتی جستجو میکنم، میبینم گویا بر خلاف خواستهی ذهنی من چنین اصطلاحی درست است و توسط دیگران هم استفاده میشود. منظورش هم تمام آن افراد و سازمانهایی است که به نوعی در پیشبرد این صنعت نقش بازی میکنند.
یک اکوسیستم استارتاپی از چه چیزهایی تشکیل میشود؟
خود استارتاپها نقش ویژهای در شکلگیری این اکوسیستم دارد و داشتن استارتاپهایی که در مراحل مختلف رشد قرار دارند، برای شکلگیری یک زنجیره ضروری است. این را داریم و اتفاقا خوباش را هم داریم.
سرمایهگذار که شکر خدا در این چند سال اخیر خیلی زیاد شده و شاهد تعداد زیادی وی سی (VC) و شتابدهنده هستیم که سعی میکنند این آتش را روشن نگه دارند. وقتی در سایت یا صفحهی رسمیشان چرخی بزنی، پورتفولیوی درستی پیدا نمیکنی و خیلیها سعی میکنند با استناد به تجربیاتی که در حوزهی ساختمانسازی و واردات خودرو دارند، اینجا هم جایی برای خودشان پیدا کنند. باز اینها مهم نیست؛ مهم این است که بخش مالی و سرمایهگذاری خطرپذیر در ایران هم راه افتاده و دارد کار میکند.
این اواخر هم چند تا فضای کار اشتراکی در داخل کشور راهاندازی شده که امکان کار کردن با حداقل هزینه به ازای مکان را به تیمهای استارتاپی میدهد. یعنی اگر ایدهی درستی دارید، لازم نیست لنگ مکان بمانید و میتوانید با هزینهی چند صد هزار تومانی با تیم استارتاپیتان زیر یک سقف بروید و به اکوسیستم استارتاپی کشور بپیوندید. زاویه یکی از معروفترین نمونههای فضای کار اشتراکی در ایران است که من سراغ دارم.
تنها چیزهای مهمی که باقی میماند، چند عدد منتور و مشاور خوب است که زیر بال و پر فرد کارآفرین را بگیرند و در طول راه به او مشاوره بدهند. اگر هم تعدادی رویداد استارتاپی خوب برگزار شود تا امکان شبکهسازی و تولید ایدههای جدید به وجود بیاید، دیگر همه چیز تکمیل است. اینها که همه در داخل کشور فراهم هستند. پس حالا دیگر میتوان اکوسیستم استارتاپی را کامل دانست.
پس اکوسیستم استارتاپی ما کامل است
خدا را شکر، گویا نقصی در این زمینه در داخل کشور نیست. همهی آن چیزهایی که برای شکل دادن به یک زنجیره مورد نیاز هستند، شکل گرفتهاند و دارند کار میکنند. پس چرا باز هم من این عبارت کذایی اکوسیستم استارتاپی را درک نمیکنم؟ چرا هنوز فکر میکنم اکوسیستم به استارتاپ ربطی ندارد؟ چرا هر وقت این عبارت را میشنوم احساس بدی پیدا میکنم؟ شما میدانید؟